باصدای بی صدایی...


باغبان کرده فراموش که سیبی دارد ...

از هردری سخنی

      خداوندا"چه دلگیراست ,درون ظهری ازگرما , میان کوهی ازآهن, درونش فتنه ها روشن, بدون یار چرخیدن ... 



نوشته شده در شنبه 2 دی 1391برچسب:,ساعت 10:37 بعد از ظهر توسط رحیم افشار| |


Power By: LoxBlog.Com